دین مبین اسلام بر حفظ اسرار بسیار تأکید دارد؛ زیرا این امر، تمرینی است برای حفظ آبروی خویش و پاسداری از رازهایی که دیگران نزد شخص به امانت گذاشتهاند. اما در مواردی افشای اسرار مجاز میشود که آنها را بصورت مختصر در این مطلب بازگو میکنم.
هر انسانی در زندگی خویش، خواه و ناخواه اسراری دارد که بایستی در نگه داری آن کوشا باشد. برخی از این اسرار مربوط به خودش و برخی مربوط به خانواده یا جامعه اوست. لزوم مکتوم ماندن این اسرار به جهت حساسیت و امکان فراوان سوء استفاده طماعان و دشمنان از آنها در راستای منافع خود و به ضرر فرد صاحب سر میباشد. بدین جهت مقوله رازداری فضیلتی اخلاقی به شمار میآید.
با این حال افشای راز دیگران در پارهای از موارد مجاز شمرده شده است که برخی از آنها را در زیر میخوانیم:
الف-دادخواهی:
فردی که از ناحیه دیگری مورد ستم قرار گرفته، برای دادخواهی ناگزیر است آن ظلم را به مراکز صلاحیتدار و یا مسئول بالاتر گزارش دهد تا به اصل موضوع رسیدگی و از تضییع حق و حقوقش جلوگیری به عمل آید.
قرآن مجید درباره حق دادخواهی مظلوم از ظالم میفرماید:
«لاَ یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کَانَ اللَّهُ سَمیِعاً عَلیِماً» (۱) خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدیهای(دیگران) را اظهار کند، مگر آن کسی که مورد ستم واقعشده باشد. خداوند، شنوا و داناست.
در مواردی که فاش کردن راز، حدّ و تعزیری را ثابت کند، رازداری لازم نیست، البته تعداد افرادی که برای اثبات حدّ یا تعزیر لازم است باید تکمیل شود؛ مثل شهادت چهار مرد عادل نسبت به زانی که میتوانند عمل او را به قاضی بگویندرسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «لِصَاحِبِ الْحَقِّ مَقَالٌ» برای صاحب حق، جای سخن گفتن است [و میتواند علیه متجاوز حرف بزند.]
ب – استعانت بر نهی از منکر:
در مواردی که انسان از منکری مطلع شود و بداند که اگر اقدامی نکند، این گناه شیوع پیدا کرده، زیان ناشی از آن به عموم مردم برمیگردد و خود نیز به تنهایی نتواند جلوی آن را بگیرد و ناگزیر باشد از مردم کمک بخواهد، باید چنین کند و با استمداد از دیگران مجرم را از کردار زشتش باز دارد، گرچه مردم از راز او باخبر شوند.
ج- پیشگیری از خطر:
هر چند فاش کردن راز کسی ممکن است باعث ضرر و زیان وی شود، ولی در جایی که پای ضرر و خطر بیشتری در میان باشد، سکوت کردن جایز نیست و برای جلوگیری از خطر میتوان افشاگری کرد و پرده از اسرار برخی برداشت؛ مثل جایی که ضرر و خطری متوجه دین یا نظام شود و لازمه پیشگیری آن خطر، فاش کردن رازهای فرد و یا افرادی باشد، چون حفظ نظام مهمتر است و فاش کردن رازها مجاز میشود.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«اِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَالبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا البَرَاَءَهَ مِنْهُمْ وَ اَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَالْقَوْلَ فِیهِمْ وَالوَقِیعَهَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلاَ یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الاِسْلاَمِ وَ یَحْذَرُهُمُ النَّاسُ وَ لاَیَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَهِ.»
هرگاه پس از من شبهه افکنان و بدعت گذاران را دیدید، آشکارا از آنان، دوری جویید، زیاد از آنان بدگویی کنید و به آنان بتازید و به مردم معرفی شان کنید تا مردم در موردشان دچار بهت شوند، تا از تبهکاری در اسلام منصرف شوند و مردم از آنان حذر کنند و بدعت هایشان را یاد نگیرند. [آنگاه] خداوند در ازای این کار به شما پاداش میدهد و مقامتان را در آخرت بالا میبرد.
د- در مقام استشاره:
فردی که برای خدمت در نهاد و یا ارگانی داوطلب شده است و در زمان گزینش وی از دیگری سوالاتی درباره وی به عمل میآید و او میداند که وجود این شخص در آن نهاد یا ارگان به زیان و ضرر نظام میباشد، میتواند رازهای وی را که مربوط به موضوع است فاش سازد؛ چنان که تحقیق و بررسی ارگانها و نهادهای انقلابی در این زمینه تا تحصیل اطمینان به صلاحیت شخص برای خدمت، اشکالی ندارد.
(۴)رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «اَتَرْغَبُونَ عَنْ ذِکْرِ الْفَاجِرِ حَتَّی لاَ یَعْرِفَهُ النَّاسُ، اُذْکُرْهُ بِمَا فِیهِیَحْذَرْهُ النَّاسُ»آیا از گفتن آنچه درباره فاجر میدانید، خودداری میکنید تا مردم او را نشناسند؟ عیوب وی را برای مردم بازگو کنید تا از او کناره گیری کنند و برحذر باشند.
چنین کاری در مورد افرادی که نامزد پستهای کلیدی مثل ریاست جمهوری، وزارت، نمایندگی و… میشوند، به حد ضرورت میرسد و افشا نکردن نقاط ضعف آنان، خیانت به نظام و امت است. از این رو، لازم است مراتب امر به مسوولان مربوط گزارش داده شود.
ه- اثبات حدّ و تعزیر:
در مواردی که فاش کردن راز، حدّ و تعزیری را ثابت کند، رازداری لازم نیست، البته تعداد افرادی که برای اثبات حدّ یا تعزیر لازم است باید تکمیل شود؛ مثل شهادت چهار مرد عادل نسبت به زانی که میتوانند عمل او را به قاضی بگویند.هر چند فاش کردن راز کسی ممکن است باعث ضرر و زیانوی شود، ولی در جایی که پای ضرر و خطر بیشتری در میان باشد، سکوت کردن جایز نیست و برای جلوگیری از خطر میتوانافشاگری کرد و پرده از اسرار برخی برداشت؛ مثل جایی که ضرر وخطری متوجه دین یا نظام یا هویت ملی میشود و لازمه پیشگیری آن خطر، فاشکردن رازهای فرد و یا افرادی باشد، چون نظام یا حفظ هویت ملی یک جامعه، مهمتر است و فاش کردن رازها مجاز میشود
و- در مقام تجاهر به فسق:
کسی که به طور علنی گناه میکند، حرمت خود را از بین میبرد، دربین مردم احترامی نداشته و بدگویی از وی غیبت تلقی نمیشود و افشای رازهایش جایز است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ثَلاَثَهٌ لَیْسَ لَهُمْ حُرْمَهٌ: صَاحِبُ هَویً مُبْتَدِعٍ. وَالْاِمَامُ الْجَائِرُوَالْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ بِفِسْقِهِ» (۶) برای سه کس حرمتی در نگاه داشتن رازشان نیست: شخص بدعت گذار و هواپرست، پیشوای ظالم و فاسقی که فسقش را آشکار میکند.
کلام آخر:
اسلام بر حفظ اسرار تأکید دارد؛ زیرا این امر، تمرینی است برای حفظ آبروی خویش و پاسداری از رازهایی که دیگران نزد شخص به امانت گذاشتهاند. آنکه رازدار خویش نیست، نمیتواند اسرار دیگران را حفظ کند.
ازسوی دیگر، شخصی که در حفظ اسرارش، ناتوان یا نسبت به آن بی اعتناست، نباید توقع داشته باشد که مردم سر او را پوشیده نگاه دارند. اما در مواردی افشای اسرار مجاز میشود مانند: دادخداهی، پیشگیری از خطر، هنگام استشاره و هنگام اثبات حد و…
منبع: تبیان