سلام! به اطلاع شما میرسانیم محتواهای این مطلب در وضعیت چرکنویس قرار دارد و هماکنون درحال سپری کردن فرایند تدوین، تکمیل و بازنگری محتوا میباشد و صرفا جهت اطلاع مخاطب اصلی آن منتشر گردیده است. لذا حذف شدن این پیام به معنای انتشار نهایی این مطلب میباشد و به محض این اتفاق ما حتما این موضوع را از طریق این کانال در تلگرام اطلاعرسانی خواهیم کرد.
پیشگفتار
اگر گروهی از شهروندان باورهای غلطی نسبت به برتری فرهنگ قبیلهای خود داشته باشند، موجب ناسازگاری و فاصله گرفتن از سایر همشهریان خواهد شد. اگر این حس خودبرتربینی در قالب یک خاصگرایی تعامل طلب باشد، نهایتا در ساختار ذهنی آن دسته از شهروندان، همبستگی بر مبنای هویت تاریخیِِ ایلی ایجاد میکند و این حسِ تعلق به ریشههای فرهنگی به سمت عزت نفس و کمالگرایی سوق داده میشود و تبعات منفی آنچنانی نخواهد داشت.
پذیرش هویت ملی و میهندوستی در شهروندان سبب میشود تا این همزیستی مسالمتآمیز و احترام به تنوع فرهنگی، سببساز همگونی و انسجام در عین حفظ تفاوتها شود. اما اگر قرار باشد هرکسی پرچم عشیره و طایفهٔ خودش را بلند کند و با جداسازی و تفکیک خود از دیگران، رویکردی ایزوله و منزوی در پیش بگیرد، این انفعال فرهنگی و جزیرهای شدن روی دیگر سکهٔ دمیدن بر اختلافات طایفهای است.
آن گاه با وجود این حجم از بدبینی و آشتیناپذیری، وفاق اجتماعی جای خود را به کشمکش خواهد داد و گروکشیهای ذهنی سپریشده مانند دملهای چرکین سَر باز خواهند کرد و خویشاوند سالاران در یک جهالت و تعصب وصف نشدنی به طرد کامل دیگرانی میپردازند که با آنها همخون نیستند و این به خودی خود، زنگ هشداری برای قرار گرفتن در آستانهٔ یک فاجعه است.
اگر قرار باشد هرکسی با رویکرد جزیرهای و موزائیکی زندگی کند، یعنی در نظرگاه وی، افراد نه بر مبنای دانش، هنر و یا تجربه بلکه به سبب نسبتهای ایلی و عشیرهای به دیگران منزلت و برتری دارد که نشانگر همان ناقوس بیدارباش است و خبر از یک فعال شدن گسلهای اجتماعی میدهد.
اگر طایفه محوری حاکم شود و مفهوم عامی به نام «ما سیرجانیها» شکل نگرفته باشد، جامعه روزبهروز در باتلاقی از مخاصمات بیحاصل و اصطکاکهای خانمانبرانداز فرو خواهد رفت. هماهنگی ساختاری و کارکردی و وجود «مایِ» بزرگتری از طوایف و همنوایی و سازگاری با هویت مشترک جمعی سبب میشود تا خانوادهها با هر خاستگاه شهری، روستایی و یا عشیرهای به صورت یک رنگینکمان در یک همزیستی مسالمتآمیز زندگی کنند.
طایفهگرایی، خویشاوند گرایی و تأکید فناتیک(دفاع خشک و با تعصب و بدون منطق) بر پیوندهای خونی در پروسهٔ درونی شدن ارزشهای عام و مشترک اختلال ایجاد میکند و خرده فرهنگهای متفاوت در زمینه باورمندی به یک کلیت همبسته به نام «ما هِمِدانیها» از خود مقاومت نشان میدهند.
در حالی که با گذار از مرحلهٔ حس تعلق به روابط خونی و چهره به چهره، حس همانندی با تمامی ایرانیان تقویت میشود و پیوندهای عاطفی، دل مشغولیها و منافع مشترک، شهروندان را به یکدیگر پیوند میدهند. شناخت حقوق شهروندی و درونی شدن مفاهیم شهریگری از اختلافافکنی، نفرتپراکنی و نمک ریختن بر زخمها و گسلهای فردی و طایفهای که بعضا ریشه در نزدیک به یک قرن پیش دارند و برای روزگار امروز ما واقعا بیاساس و احمقانه محسوب میشوند، جلوگیری میکند.
قبیلهگرایی
بزرگترین آفت جامعه امروز ما ایرانیان است
«اگر امروز در جامعه ما و حاکمیت امروز ایران مشکلی هست، در حقیقت مشکل ملی ما در مطلقگرایی و استبدادی فکر کردن و عمل کردن است، مشکل فرهنگی است، چه دیندار چه بیدین. تغییرات یک ملت خو گرفته با سنت و استبداد ۲۵۰۰ ساله فقط تدریجی و با تمرین و ممارست ممکن میشود.»


به همین خاطر است که باید از مردم خواست که برای رسیدن به اتحاد و همزیستی مسالمتآمیز هرچه بیشتر، دست در دست یکدیگر بگذاریم و به جامعهای سالم فکر کنیم. جامعهای که همه افکار و دیدگاههای مختلف میتوانند در کنار یکدیگر و با یکدیگر باشند و اجازه اظهارنظر و زندگی مسالمتآمیز به یکدیگر میدهند.
پس باید این فرهنگ را جا بیاندازیم که این نظرات متفاوت و دیدگاههای مختلف است
که یک جامعه موفق را میسازد و جامعهای با این شرایط به سمت توسعه و آبادی سریعتر حرکت میکند.»



حالا که صحبت از فرهنگ به میان آمد بهتر است ابتدا کمی بیشتر درباره فرهنگ و ویژگیهای صحبت کنیم. زیرا برای شناخت دقیق فرهنگ، جدا از شناخت دقیق عناصر آن، اطلاع از ویژگیهای فرهنگ نیز ضروری است؛ شناخت این ویژگیها گذشته از آن که ما را با امور فرهنگی آشنا میسازد و در پرتو آن میتوانیم امور غیر فرهنگی را از امور فرهنگی تمیز دهیم، تا حدی نوع مکانیزمها و روشهایی را که باید برای انتقال، تثبیت و ترویج فرهنگ اتخاذ شود، مشخص میکند.
چارت نفوذ جریانی آزادیهای یواشکی
نفوذ جریانی چیست؟
نفوذ جریانی، یعنی شبکهسازی در داخل ملّت؛ در نفوذ بسیار خطرناک جریانی، مجموعهای از افراد با اهداف جعلی، دروغین و اما جذاب، با روشهای متفاوت با یکدیگر مرتبط شده، و با مطرح ساختن آنها در جامعه سعی میکنند افراد مؤثر را که میتوانند در جامعه اثرگذار باشند را به آن سمت مورد نظر خودشان بکشانند تا بدین طریق بتوانند نگاه و باور آنها را به مسائل مختلف را بصورت تدریجی تغییر داده تا شبیه نگاه دشمن بشود.
تعریف پروژه نفوذ:
پروژهٔ نفوذ، حملهٔ همه جانبه، سازماندهی شده و یک اقدام برنامه ریزی شده، سازمان یافته و بسیار هنرمندانه، فتنه آمیز و خلط کلمهٔ حق با کلمهٔ باطل و تبدیل نقاط قوت به ضعف است، در طراحی نفوذ، دشمن به صورت دوست جلوه میکند و حقیقت را به شکل باطل و باطل را در لباس حق نشان میدهد، و از نقاطی که مردم قدرت تحلیل ندارند، ضربه میزند.
اهداف و پیامدهای نفوذ شبکهای و جریانی:
مطالعه تاریخ نفوذ در ایران میتواند ما را به شناخت بهتر شیوههای نفوذ، راههای نفوذ، عوامل نفوذ، ابزارهای نفوذ، نتایج و تبعات آن رهنمون سازد. هدف اصلی از نفوذ در ایران اثرگذاری بر تصمیمات، موضوعگیریهای مسئولین، نخبگان و رسانهها است. شناخت نفوذ، روشها و بروندادهای آن مهمترین قدم در راه مقابله با آن است. این امر بصیرت جامعه در برابر جریان نفوذ را افزایش خواهد داد.
مخاطبین اصلی تیم
نفوذ جریانی آزادیهای یواشکی
بطور کلی افرادی هستند که بصورت مستقیم و غیر مستقیم در شبکههای اجتماعی اقدام به ایراد تهمت و افترا و نشر اکاذیب نسبت به اینجانب نمودهاند و یا بصورت نامشروع مال و دارایی من را تصاحب کرده و به اینجانب ضرر مالی و غیرمالی فراوانی وارد ساختهاند.
بر اساس شواهد و مدارک موجود براحتی میتوان استنباط کرد که اکثر آنها بصورت مستقیم یا غیر مستقیم از عوامل نفوذی وابسته به دشمنان ج.ا میباشند که با عضویت و همکاری در گروهها و باندهای سیاسی و با بهرهگیری از تکنیکهای جنگ نرم در فعالیتهای مرتبط با براندازی نرم مشارکت میورزند و ظاهرا تنها قصد تبانی و ایجاد اغتشاش و اجتماع در راستای برهم زدن امنیت کشور را دارند.

فکتی برای اثبات این ادعا
همانطور که میدانیم اخلاقمداری به معنای رعایت اصول اخلاقی از جمله( مسئولیتپذیری، پاسخگو بودن در برابر جامعه و ذینفعان، پایبندی به تعهدات، رعایت حقوق معنوی، پرهیز از رفتارهای تبعیضآمیز، قانونمداری و …)، خردورزی(عقل ورزی، تعقل)، عدالتمحوری، صداقت و امانتداری، آزاداندیشی و پرسشگری و راستیجویی و احترام به شان و کرامت انسانیت همگی یک چیز کاملا انسانی هستند که هر انسانی میتواند این خصوصیات را داشته باشد و برای داشتن آنها تنها باید تلاش کند و خود را بسازد و مهم نیست که این فرد میخواهد دیندار باشد و خداباور یا لامذهب(بدون دین) باشد و خداناباور.
با این پیش فرض و با تاکید این اصل که بدیهی است، اعتراض و انتقاد حق همگان است. ولی اعتراض، برای ما و در شرایط ما، سادهترین و ناکارآمدترین راه ممکن است و به تنهایی کافی نیست. زیرا اعتراضهای خشمآلود و نسنجیده ما میتواند به بهای گرانی برای همبستگی ایرانیان تمام شود و خوشنودی کسانی را فراهم آورد که آرزوی گسست و جدایی و ناهمزبانی در پیوندهای دیرین و افتخارآمیز ایرانیان را در سر دارند. پیوندهایی عمیقی که کمتر ملتی از آن برخوردار بوده است.


مسلم و بارز است که هر یک از این افراد این حق را دارند که به حاکمیت، فرادستان و سیاستمداران و قدرتمندان کشور خود اعتراض کنند. ولی این حق را به هیچ عنوان ندارند که من و امثال منرا به دلایل زیر مورد تبعیض قرار بدهند:
۱-بخاطر اینکه برخی از باورها و اعتقادات من و امثال من برخلاف باورها و اعتقادات آنهاست.
۲-بخاطر این که برخی از باورها و اعتقادات من و امثال من با نزدیک به حاکمیت است را مورد تبعیض قرار دهند، رفتاری که سالهاست ج.ا با همه مردم انجام داده است و همه به آن معترض هستند.

